ماه رمضان
ای خجستگی زمان!
ای شکوه لحظه ها!
ای رمضان بزرگ!
سراغت را از گنجشکها گرفتم و گفتند که می آیی.
حالت را از بنجره برسیدم و باسخ داد که بر می گردی.
در کنار گلدان یادت کردم و غنچه ها شکفتند.
در آینه ، جست وجویت کردم و تمام قد ،لبخند زد.
بر سجاده نامت را بردم و تسبیح به رقص آمد.
در باغ ، صدایت زدم و درختها تعظیم کردند.
این تکاپوها به جبران عظمت اذان معطری است که هر سحر ، خانه ها را با خداپیوند می دهند.
این ارادت ها همه برای تو بودند و به احترام طراوت لحظه های افطارت.
این شوقها در پاسخ مهرورزی های مهربانی است در شبهای بزرگ بارش نور و وحی و محبت. شبهایی که ترتیل دوست داشتن های آن بالا نشین نزدیک ، همه را بی خویش می سازد.
این زمزمه ها مقدمه نجوای “یا رب یارب” دلسوختگانی است که در شب های ” قدر” به بامداد دیدار چشم می دوزند.
تو ماه مهربان خدایی که باز هم به خانه هایمان آمده ای . خوش آمدی ! تنهایی ام را دیدی و آمدی تا با تو بگویم طاقت یک لحظه دوری ات را ندارم. تا بپرسم آیا دوری تو تاوان آن صبحی است که به گلها سلام نکردم و یا آن شبی که بی وضو به ماه ، چشم دوختم؟
ای مهمان عزیز این دلهای پر از امید!
اینک خویش را به من نزدیک کن بی آنکه شرمنده ام سازی و دستی بر موهایم بکش بی آنکه اشک شوقم را از گونه هایم بزدایی
آمین ای رمضان مبارک و عزیز!